برنامه پرگار هفته گذشته یکی بهترین برنامه هایی بود که تا به حال از این سری دیده ام. بحثی حول جمله معروف سیمون دوبوار که می گوید "یک انسان زن زاده نمیشود، بلکه تبدیل به زن میشود" شکل گرفت. این برنامه با حضور یک روانشناس (مژگان کاهن)، یک بیولوژیست (مازیار اشرفیان بناب) و یک فمینست (شادی امین) همراه بود که با سوال های خوب داریوش کریمی به شکل مفیدی ارائه شد.
رشته سخن از دکتر اشرفیان شروع و سخن از تفاوت بیولوژیک زن و مرد گفته شد. تفاوت هایی که واقعیت (فاکت) های طبیعی است و انکار ناپذیر. تفاوت هایی مانند وجود کروموزوم های اکس(X) و وای (Y) در زنان و مردان مطرح شد و گفته شد که این تفاوت ها حاصل میلیونها سال تکامل است. این حقایق بی شک ثابت شده اند و نمی توان در صحت آنها شک کرد. اما دکتر اشرفیان تنها بر تفاوت های بیولوژیکی انگشت نگذاشت بلکه از وظایف و نقش ها نیز سخن گفت، وظایفی که هدف اصلی این تفاوت هاست. منظور دکتر اشرفیان تولید مثل و حفظ بقا بود.
خانم شادی امین که به این نگاه اعتراض داشت رشته سخن را به دست گرفت. سخنان شادی امین شکل اجتماعی داشته و بیشتر نتیجه گرایانه بودند. مثلا در جای جای بحث عنوان کرد که نتیجه اینگونه (به روش آقای اشرفیان) بحث کردن چیزی جز سوء استقاده از تفاوت بیولوژیک و نتیجتا ضربه زدن به زنان نیست. خانم امین بحثی را مطرح کرد که بسیار حائز اهمیت است و آن غیر طبیعی دانستن عده ای است که پذیرنده نقشی نیستند که "تکامل" برایشان در نظر گرفته است. او همین سوال را از دکتر اشرفیان پرسید. آقای اشرفیان نظر خود را بسیار علمی بیان کرد و آن این بود که با تعریف نرم (norm) در اجتماع هر چیزی که از این نرم دور شود غیر طبیعی انگاشته خواهد شد که با واکنش منفی خانم امین همراه شد. اما به گمان من این تعریف کاملا علمی است و نمی توان در مورد آن قضاوت ارزشی کرد. نمی توان آن را نپذیرفت. خانم امین تلویحا گفت که هر چه طبیعی نیست خوب نیست و چون ما نمی خواهیم بگوییم کسی که از نرم و عرف جامعه فاصله دارد بد است پس او طبیعی است. یا حد اقل نباید بگوییم غیر طبیعی است. این سخن خانم امین ریشه در این انگاره دارد که هر چه طبیعی است خوب است. در حالی که به عقیده من چنین نیست. همانگونه که در ادامه برنامه خانم کاهن اشاره می کند که نباید با نگاهی تقلیل گرایانه انسان را در حد غرایزش فروکاست و اصولا هر چه طبیعی است هدف نیست، مثالی خوب مطرح می کند. خانم کاهن خشونت را به عنوان امری طبیعی و غریزی مثال می زند. امری که اگر هدف قرار گیرد فاجعه بار خواهد شد. روی دیگر سخن خانم کاهن این است که نمی توان نرم های جامعه را فقط بر اساس بیولوژی (با علم امروز) تعیین کرد. در واقع جامعه، دستاورد های اجتماعی بشری، احساسات، تجربه ها و بسیاری چیزهای دیگر هستند که در کنار بیولوژی "ارزشها و هنجارها" را می سازند. بر خلاف نظر شادی امین من معتقد نیستم که باید همه چیزهای مثبت (هنجار) را طبیعی دانست بلکه باید بار ارزشی واژه "طبیعی" زدوده شود. هر چیز که طبیعی است مفید نیست، هنجار هم نیست. خانم کاهن به درستی گفت که هر چه طبیعی تر است لزوما برای بشر بهتر نیست. او در عین حال با نگاه شادی امین نیز مخالفت هایی دارد و به درستی اشاره می کند که نمی توان به داده های علمی و بیولوژیکی سوءظن داشت و آنها را دسیسه انگاشت چرا که این نگاه ما را در مواجه با داده های جدید بسته نگاه می دارد.
اما نگاه دکتر اشرفیان بناب آنگاه ماهیت مردمحورانه اش را نشان می دهد که می گوید "مردان و زنان به دلیل تفاوت هایشان حقوق یکسان هم نمی توانند داشته باشند." هر چند او می گوید که حقوق انسانی باید برابر باشد. به نظر من سخنان دکتر اشرفیان تا زمانی که ماهیت بیولوژیکی داشت کاملا صحیح بود. اما آنگاه که او وارد حوزه اجتماعی شد، عقایدش تناقضی آشکار دارد. آقای اشرفیان گفت که "نقش را من تعیین نمی کنم بلکه طبیعت است که تعیین می کند". حرف من با ایشان و همه کسانی که به نقش های اجتماعی جنسیتی قائل هستند این است که همین طبیعت مغز مرا متکامل ساخته و به من اجازه و امکان طغیان علیه خودش را داده است. به من این امکان را داده که از عرف دور شوم، دیگران را همراه خود کنم و عرف را تغییر دهم. همانگونه که در همین صد سال اخیر این اتفاق افتاده است. همین مغز متکامل شده ما انسانها در طبیعت، به ما آموخته که حقوق فردی چه اهمیت فراوانی دارد. بنابر همین نتیجه است که کسی حق ندارد به من تحمیل کند چه بپوشم و چه نپوشم یا چه وظیفه بر اساس جنس من بر دوش من است. طبیعت هنجار ساز نیست. همه لکه هایی که بر دامان تاریخ بشر هست (مانند برده داری، نژادپرستی، زن ستیزی و...) را می توان بر اساس تکامل توضیح داد. اما این ها نشان دهنده ارزشمند بودن و هنجار بودن این اتفاقات و اندیشه ها نیست. تکامل مکانیسم به وجود آمدنشان را نشان می دهد. مگر نه این است که تکامل فرایندی است که برای سازگاری با طبیعت و شرایط صورت می گیرد؟ حال که ما آنقدر قدرتمند شده ایم که تا حدی شرایطمان را کنترل کنیم آیا نمی توانیم این مکانیسم را در اختیار بگیریم تا با "هدفها و ارزشهایما" هماهنگ شود و ما را در پیشبرد آنها یاری دهد؟
البته شادی امین نیز گهگاهی، به نظر من، خلط مبحث می کرد. برای مثال او مثالی را بیان کرد که اگر زنی در فرم کارگزینی بگوید که حامله است او را استخدام نمی کنند چون مرخصی می خواهد. من با این گفته شادی امین موافقم که جامعه نباید همه بار تربیت و بزرگ کردن فرزندان را به زنان بسپارد. اما آیا ایشان به حقوق فردی صاحب کار فکر کرده است؟ چرا شرکت باید با استخدام زنی حامله سود خود را کم کند؟ راه حل این مساله، به عقیده من، در دستان دولت است. دولت می تواند مستقیما یا با فراهم کردن بستر برای به وجود آمدن نهاد هایی که از افراد نیازمند حمایت، حمایت می کنند مانع از تضییع حقوق فردی طرفین شود. مثلا اگر بتوان راه حلی یافت که وقتی زنی در حین کار باردار می گردد و مرخصی بارداری می گیرد، سود شرکت به گونه ای تامین گردد و یا امتیازاتی به شرکت داده شود احتمال مورد تبعیض قرار گرفتن زنان باردار پایین می آید. هر چند این راه حل ها راه حل های ساده ای نیست و نیازمند مطالعه متخصصان است اما گمان نمی کنم غیر ممکن باشد.
لینک برنامه
به موضوع خیلی جالبی اشاره کردی.. هر چیزی که طبیعی و عرف اکثر مردم هست لزوما خوب نیست.. اگر هر رفتاری که اکثر مردم انجام میدهند خوب بود که دنیا به همین شکل خوب بود! اتفاقا مشکل اصلی سر طبیعی جلوه کردن بسیاری از مشکلات رفتاری است که چون آنقدر در اطرافمان دیده ایم برایمان طبیعی شده... خشونت مثال قشنگی بود... ما هر چقدر بیشتر خشونت کلامی یا فیزیکی در اطرافمان ببینیم برایمان میزان غیر عادی بودن آن کمتر میشود.. این حرف را کسانی که مدتی خارج از ایران زندگی کرده اند خیلی خوب متوجه میشوند که وقتی به ایران میروند رفتار آدمها در خیابان چقدر برایشان غیر طبیعی است
ReplyDelete