Monday 15 August 2011

خدا

می خواهم نوشته های پراکنده ام را هم منتشر کنم. ه
---------------------------------------------------
همیشه به این موضوع فکر می کنم که چه قدر خوب بود اگر هر کس به مغلطه ای، سفسطه ای یا چیزهایی از این قبیل بر می خورد و حلش می کند، آن را منتشر کند. درست و غلطش بماند، می شود تحقیق کرد. اما استدلال های دیگران را شندین همیشه مفید است. برای من که همیشه مفید بوده. خوب، حالا چی؟ می خواستم یک استراتژی فراگیر بین مذهبیون را کمی باز کنم (کاری به اعتقادات من نداشته باشید. بحث فلسفی-منطقی است) : ه

ه1-خدایی وجود دارد، نادیدنی، ناشنیدنی
ه2-اراده این خدا، قوانین این خدا و نظرات این خدا از اراده، قوانین و نظرات انسان برتر است(انسان ارزشی ندارد که اعمال قدرت کند) ه
ه3-نظر انسان (لا اقل در موارد اساسی) اصالتی ندارد چون از فرجام اطلاعی ندارد
ه4-بر اساس شماره یک خدا را نمی شود دید یا شنید (جز انسان های خاص) ه
ه5-حالا که به آن انسان های خاص دسترسی نداریم کسی دیگر باید نظر خدا را به مردم بگوید
ه6- شخص من (یا آنکه من از او حمایت می کنم) این "لطف" را می کند

نتیجه را اما نمی گویند به صراحت. اگر روراست باشیم نتیجه این می شود که: ه
من خدا هستم
---------------------------------------------------------------------------------------------
  این استراتژی مشترک همه کسانی است که از ابزار قدرتمند مذهب، سوء استفاده می کنند: "خدا را قدرتمند کن، خودت  به جایش بنشین". اگر کسی مستقیما ادای خدایی کند با گزاره شماره  یک کوبیده می شود و اگر به انسان اصالت داده شود نیز با گزاره سه کنار زده می شود. ه  

البته کاری به جنبه عرفانی و اخلاقی ادیان نداریم فعلا. و البته دین چیز مفیدی بوده در طول تاریخ به دلایل عدیده. بگذریم. ه

این پست خیلی مختصر است فعلا همین باشد تا بعد.  ه