Friday 26 July 2013

منظورت چی بود؟ هان؟!! (مطلبی از وبلاگ حرف تازه)

وبلاگ حرف تازه:


نشسته ایم و داریم فیلم نگاه میکنیم. بین مرد و زن داستان بحث پیش می آید. مرد حرفی میزند که برای زن ناراحت کننده است. ما اما به عنوان بیننده میدانیم که این تنها یک سوء برداشت بیشتر نیست اما حرف های مرد برای زن تنها یک معنی دارد و برای ما هم به عنوان بیننده اگر داستان مرد را نمیدانستیم تنها همان معنا را میداد. این موضوع زن را برای مدت طولانی درگیر احساسات ناراحت کننده میکند و بالاخره تصمیم میگیرد درباره اش با مرد حرف بزند. و آنجاست که متوجه می شود برداشتش اشتباه بوده. همسرم اینجای داستان که رسید گفت دقیقا! زن نباید اصلا چنین برداشتی را میکرد. من با تعجب گفتم چرا نه؟ حرف های مرد تنها و تنها یک معنی داشت! و همسرم دوباره گفت: نه! باید همان موقع معنی حرف را از مرد میپرسید. میپرسم یعنی هر حرفی که به نظر بسیار روشن و واضح است را هم باید پرسید؟ میگوید بله!
مدتی است که همسرم درباره Body Language کتاب میخواند و قسمت های جالبش را برای من توضیح میدهد. در کتابش نوشته است که زن ها در تشخیص نشانه های آن به طور غریزی بهتر از مردان عمل میکنند. زن ها دروغ را راحت تر تشخیص میدهند و غیره. خیلی وقت ها موقع حرف زدن با دیگران حسی به شما میگوید که طرف با شما رو راست نیست، یا دستپاچه است یا اعتماد به نفس ندارد. شما اینها را به طور غریزی از روی نشانه هایش تشخیص میدهید. مثلا از روی حرکت های دست و بدن و در چهره. ما سالها از این نشانه ها کمک گرفته ایم و بر اساس آنها عمل کرده ایم. اما این نشانه ها گاهی گمراه کننده می شوند. مثلا ممکن است همسرتان به دلیلی ناراحت است و روی Body Language اش تاثیر میگذارد. شما ناراحتی او را از رفتارش تشخیص میدهید اما دلیلش را نمیدانید. احتمالا برایتان پیش آمده که اینجور مواقع دنبال همه اتفاق ها و بحث هایی که آنروز با هم داشته اید بگردید تا ببینید کجا همسرتان را ناراحت کرده اید!!!
ولی شاید برای بسیاری از مردها اینطور نباشد. قدرت تشخیص نشانه های Body Language در مردان بطور تکاملی کمتر شکل پیدا کرده. احتمالا چون نیازی به آن نداشته اند. این موضوع گاهی وقت ها کار را برای ما سخت میکند. مثلا موضوعی که نمیخواهیم مستقیم به آن اشاره کنیم و ترجیح میدهیم او خودش متوجه شود. یا وقت هایی که ناراحتیم و دلمان میخواهد او نازمان را بکشد. و اینکه چجوری نازمان را بکشد! یا وقت هایی که ناراحتیم و دلمان میخواهد تنها باشیم.
برای همه اینها چاره ای نداریم جز اینکه واضح و مستقیم بگوییم. اوایل به زبان آوردن آنها سخت است. اما کمی بعدتر همه چیز ساده میشود. چند وقت بعد میتوانید درباره اینکه اگر دعوا کردید چطور آشتی کنید، وقتی ناراحتید چطور همدیگر را آرام کنید و خیلی چیزهای دیگر با هم حرف بزنید.
پی نوشت: برای سالها این تفاوت زن و مرد به «منطقی بودن مردها» و «احساساتی بودن زنها» تعبیر میشد. اگر زنی میگفت احساس خوبی نسبت به فلانی ندارد یا به نظرش رفتار فلانی غیر دوستانه یا غیر صادقانه است مرد معمولا میپرسید از کجا این حرف را میزنی و خوب زن هم مسلما نمیتوانست دلیلی بیاورد. چون از وجود Body Language خبر نداشت. چون نمیدانست ریشه احساسش کجاست. با شناختن نشانه های Body Language می توانیم نسبت به احساساتمان آگاه تر باشیم.
__________________

Sunday 30 June 2013

اشتباه نکنیم. کوتاه نیاییم.

حواسمان باشد اشتباه نکنیم. حواسمان باشد نقش های "مردم مطالبه گر" و "سیاستمدار پاسخگو" به "مردم حامی" و "سیاستمدار هدایتگر" تبدیل نشوند. 
انتخابات ریاست جمهوری انجام شد. مردم زیادی شرکت کردند و ظاهرا در شمارش تقلب نشد. حسن روحانی انتخاب شد. کسی که اصلاح طلب نبوده و احتمالا نیست اما کاندیدای اصلاح طلبان شد. با همه شک و تردید هایی که در شرکت کردن یا نکردن میان قشر ناراضی جامعه وجود داشت، خیلی ها شرکت کردند و سرنوشت این انتخابات هم رقم خورد؛ و خوشبختانه به نفع ناراضی ها.
اما یادمان باشد. حسن روحانی منجی نیست. ایده آل هم نیست. انتخاب حسن روحانی یک انتخاب استراتژیک بود و حالا او قرار نیست معجزه کند. نه که از او انتظاری نداشته باشیم. نه. باید هر کاری از دستش بر می آید بکند. به احترام این همه رای و امید باید کاری بکند چرا که قدرتمند خواهد بود. شاید نه به اندازه یک رییس جمهور واقعی در یک جمهوری واقعی. اما به هر حال هر چه باشد رییس جمهور است. اما کار اصلی به دوش ما مردم خواهد بود. 
یادمان باشد، اگر رای داده ایم و به او رای داده ایم، می خواستیم کسی را رییس جمهور کنیم که بگذارد ما کارمان را بکنیم نه اینکه او بیاید و مثلا حجاب را اختیاری کند که مسلما اگر به اختیار خودش باشد نخواهد کرد. ما باید مطالبه گر باقی بمانیم. ما باید سیاستمداران را مجبور کنیم که دموکراسی خواه شوند. باید مجبورشان کنیم. با مطالباتمان با سوالاتمان و با فعالیت هایمان. نباید به به و چه چه گو شویم. باید مجبورشان کنیم که پاسخگو باشند. خاتمی، روحانی و هیچ کس دیگری بت نیست. سیاستمدار نباید از دست مطالبات مردم یک خواب راحت داشته باشد. باید بداند که ما "می خواهیم". باید بداند ما به حقوق خودمان آگاهیم. و اولین کاری که باید بکند این است که بگذارد ما با خیال راحت کارمان را بکنیم. 
از هیچ مطالبه ای کوتاه نیاییم. قرار نیست ما مطالباتمان را کم کنیم که حسن روحانی به همه شان برسد و بشود سیاستمدار نمونه. ما مطالباتمان را نگه می داریم. هر چه قدر از آن ها را برآورده کرد و کمک کرد که بر آورده شوند از او سپاسگزاریم. و آنهایی را هم که نه، ما منتظر می مانیم. ولی پیش شرط همه اینها این است که بگذارد ما حرفمان را بزنیم. 
ما از اصولمان حمایت می کنیم. اگر حسن روحانی یا هر کس دیگر در مسیر این اصول بود که هیچ اگر نه قرار نیست ما از اصولمان کوتاه بیاییم. همین. 
منتظریم آقای روحانی. ببینیم چه می کنی؟

Thursday 30 May 2013

تمرین دموکراسی

نزديك انتخابات است و باز رگ غيرت سياسيمان باد كرده و مسئوليت پذير شده ايم. اشكالي هم ندارد. خيلي هم خوب است.  در اين شرايط هم در فضاي اينترنت و هم در دنياي واقعي، كلي بحث و جدل شكل گرفته كه چه كار بايد كرد با اين انتخابات. يكي مي گويد اصلا راي بي راي و يكي مي گويد تحريم فعال، يكي پيشنهاد راي سفيد و مخدوش مي كند و يكي از هاشمي (قبل از حذفش) و روحاني و عارف حمايت مي كند. خلاصه داغ است اين تنور انتخابات. ولي اين اظهار نظرها فقط به پيشنهاد و توصيه ختم نمي شود. كار به فحش و ناسزا و برچسب زدن و توهين و تحقير و طعنه و كنايه هم مي رسد.
مگر ما دغدغه دموكراسي نداريم؟ مگر دموكراسي را براي اينكه نظراتمان را آزادانه بيان كنيم نمي خواهيم؟ پس اين رفتارها چيست؟ چرا از اين شرايط به نفع دموكراسي استفاده نمي كنيم؟ مي توانيم تمرين كنيم. از تفاوت عقايدمان استفاده كنيم كه رفتار دموكراتيك را بياموزيم. فارغ از اينكه راي مي دهيم يا نه، فارغ از اينكه رييس جمهور منتخب مردم است يا نه و فارغ از اينكه چه نظر و استراتژي را صحيح مي دانيم، سعي كنيم دموكراتيك برخورد كنيم. به بقيه اجازه دهيم كه عقايدشان را بگويند، هرچند به نظر ما غير منطقي باشد. تا مردم يك جامعه تا حدودي دموكراتيك رفتار نكنند، دموكراسي در آن جامعه قابل پياده شدن نيست حتي اگر همه ادعايش را داشته باشند. 

Saturday 18 May 2013

یک تبلیغ

 
 پوستر بالا به سفارش پلیس سنگاپور در جاهای عمومی مانند اتوبوس و مترو منتشر شده است. این عکس مزاحمت خیابانی علیه زنان را به وضوح به تصویر کشیده و با استفاده از اصطلاحی دو پهلو پیام خود را می رساند. همانطور که می بینید در این پوستر از اصطلاح "to rub somebody the wrong way" به معنی "کسی را دلخور و عصبانی کردن" یا "کسی را اذیت کردن" به طور ایهام آمیزی استفاده شده است. اینجا این عبارت علاوه بر معنی واقعی و مصطلحش، به معنی تحت اللفظی اش یعنی "به طریق غلط لمس (ساییده) نشوید" نیز قابل تفسیر است. اما گذشته از ماهیت و طراحی ماهرانه این پوستر، پیامهایی که از آن برداشت می شود و نحوه برخورد پلیس سنگاپور با پدیده مزاحمت خیابانی برایم بسیار جالب است. چند راهکار برای کسانی که قربانی این نوع مزاحمت ها می شوند ذکر شده است. مثلا " با 999 (شماره تلفن پلیس سنگاپور) تماس بگیرید" یا "یک قربانی ساکت نباشید، داد و فریاد کنید" یا " تنها به جاهای تاریک و خلوت نروید". همین پیام ها به خودی خود راهکارهایی را ارائه می کنند و ایجاد مزاحمت خیابانی را جرم نشان می دهند (که برای مقابله با آن باید با پلیس تماس گرفت). حالا این برخورد با این پدیده زشت و آزار دهنده را مقایسه کنید با آنچه در کشور ما اتفاق می افتد! گفتن "حجاب مصونیت است نه محدودیت" و گیر دادن به حجاب زنان با نام "طرح امنیت اجتماعی" تنها کارکردش مجرم شناختن قربانی است. یعنی در ایران ما، زنی که قربانی مزاحمت می شود، چه از طرف فرهنگ حکومتی و چه از دید بسیاری از مردم، خود مقصر (یا مجرم) است؛ چرا که اوست که باید خود را بپوشاند و مصون کند و چون مروارید در صدف بپیچد. انگار مردی که مزاحم می شود اختیار ندارد!
در این پوستر، یک عکس دیده می شود. عکسی که ایجاد مزاحمت را واضح و آشکار نشان می دهد. پیامی که این عکس به بیننده می دهد چند چیز است:
1- مزاحمت چیزی نیست که بخواهید پنهانش کنید. شرم نکنید و بگویید.
وقتی دختری این عکس و آنچه نوشته شده است را می بیند، اگر برایش چنین اتفاقی بیفتد  نیازی نمی بیند که (در فرهنگ شرقی سنگاپور) شرم کند و سکوت کند و خودآگاه یا ناخودآگاه خود را مقصر بداند. (این برداشت را همسرم به من گفت. من به عنوان یک مرد نمی توانم در مورد احساس زنان نظر قطعی بدهم !)
 
2- با نشان دادن این عکس، زشتی این عمل بیشتر دیده می شود. اگر حتی یک در صد مردانی که به هر دلیلی ممکن است زمانی این کار را انجام دهند با دیدن این عکس از مزاحمت منصرف شوند، این کار تبلیغاتی ارزشش را خواهد داشت.
 
3- این گونه نشان دادن مزاحمت به عنوان یک جرم در دل خیلی از آن کسانی مرتکبش می شوند ترس می اندازد و در نتیجه این پوستر جنبه پیشگیرانه هم دارد.
 
امیدوارم زمانی برسد که هیچکدام از ما قربانی را مجرم ندانیم؛ در هیچ موردی.
 

Monday 25 March 2013

فمينيسم ترسناك!



"خيلي ها از فمينيسم مي ترسند." هر چند اين عبارت غلط نيست، اما بسيار غير دقيق است. چرا كه فمينيسم، مثل هر جريان فكري-اجتماعي ديگر، قرائت ها و شدت متفاوتي دارد. شخصا مشاهده كرده ام كه براي خيلي از كساني كه از فمينيسم مي ترسند، اين واژه با نوع شديد و افراطي آن عجين شده است. نه تنها براي اين افراد، فمينيسم ياد آور افراط است، بلكه گاهي اصلا چيزهايي را به فمينيسم تعبير مي كنند كه اصلا خواسته اكثريت فمينيست ها نيست.
من تعصب خاصي به بكار بردن واژه فمينيسم ندارم. استقاده از اين واژه تنها به دليل فهم بهتر انديشه و حوزه فعاليت - كه برابري زن و مرد و احقاق حقوق مسلم زنان در فرهنگ مرد سالار است- مي باشد. همه حرف ما ايجاد زندگي بهتر، منصفانه تر و شادتر است. با توجه به اين، هر انديشه اي ، با هر نامي، كه اخلاق و رضايت واقعي انسانها را منصفانه در نظر نمي گيرد مورد حمايت ما نيست. در عين حال بايد اضافه كرد كه آنگاه كه سخن از رضايت به ميان مي آيد نبايد رضايت و منافع يك قشر، طبقه يا گروه را ناديده گرفت و اعضاي آن را قرباني گروهي ديگر كرد؛ اتفاقي كه به وضوح در فرهنگ مرد سالار مي افتد. بنابر اين فمينيسمي كه ما از آن حمايت مي كنيم به احقاق حقوق مسلم زنان و برابري در جامعه مي پردازد.

فمينيسم و مردان
هرچند در ميان كساني كه از فمينيسم مي ترسند هم مرد ديده مي شود و هم زن ولي نمي توان انكار كرد كه تعداد كمتري از مردان با فمينيسم همدلي نشان مي دهند. سوالي كه مطرح مي شود اين است: آيا مي شود اين مردان را با برابري طلبي آشتي داد؟
به نظر من بله. اما اين كار نياز به طي مراحلي دارد كه در صورت عدم رعايتشان نمي توان به اين نتيجه نائل شد.
ابتدا خودمان بايد درك كنيم كه برابري خواهي براي زندگي بهتر است نه براي جنگ و دعوا. زندگي برابر براي لذت بردن است؛ لذت بردن همه چه در حوزه خانواده و چه در خوده اجتماع. هرچند در برخي موارد گرفتن اين حقوق نياز به قاطعيتي تا حدي خشن نيز مي تواند داشته باشد اما اين روش "مبارزاتي" نبايد اولين استراتژي باشد چرا كه در طرف ديگر ايجاد جبهه گيري هاي غير منطقي مي كند. مي توان نكته اول را گزينش لحن آرام و منطقي به جاي حمله به انديشه مخالف دانست.
نكته دوم اين است كه مردسالاري و مرد محوري در بسياري از فرهنگ ها چنان نهادينه شده است كه مصاديق آن بديهي به نظر مي رسد و زير سوال بردن ناگهاني همه آن ها مثل سخن گفتن از نسبيت و كوانتوم براي دانش آموزي است كه تازه دارد فيزيك مي آموزد. خيلي از مردان و زنان سنتي وقتي با برخي از مسائل برابري خواهانه روبرو مي شوند دچار چنان شوك فرهنگي اي مي شوند كه راهي جز انكار برايشان نمي ماند. پس راه درست ترويج انديشه هاي برابري خواهانه توضيح قدم به قدم آن است. به عنوان يك مرد ترجيح مي دهم در اين يادداشت به روند توضيح برابري خواهي به مردان بپردازم و توضيح اين انديشه به زنان را به عهده زنان همفكرم بگذارم.
اولين قدم اين است كه يك مرد بايد بفهمد كه بسياري از وظايف ناعادلانه اي كه تنها به دليل مرد بودنش به عهده دارد از همين فرهنگ مرد محور ناشي مي شود. اصول فرهنگ هاي سنتي مرد محور دادن وظيفه و جبران آن بوسيله اعطاي امتياز به مردان و زنان است. در اينجا نيازي به بحث تاريخي و منشاء اين وظايف نمي بينم زيرا بحث كاربردي را از بحث تاريخي-فلسفي در حول اين موضوع كاراتر مي دانم. در جهان امروز طبقه بندي جنسيتي بسياري از اين وظايف غيرضروري و حتي مضر است. مردان خود مي دانند كه فشاري كه براي تامين صد در صد نياز مالي خانواده بر عهده آنهاست چقدر زياد و اضطرابزا است. اين فرهنگ مرد محور است كه اين فشار را ايجاد مي كند و در مقابل حق و حقوقي را (هم در روابط خانوادگي و هم روابط اجتماعي) براي مرد قائل مي شود. تامين مالي خانواده فقط يك مثال است. موارد بسيار زيادي از اين دست مي توان مطرح كرد. اين روش اعطاي وظيفه-امتياز تعادل ناپايداري را در زندگي مردان و زنان ايجاد كرده و زندگي را به عرصه اي براي گرفتن امتياز تبديل مي كند كه بيشتر به جنگ سرد مي ماند! در دنيايي كه، به گواه تجربه، مردان و زنان مي توانند دوشادوش هم جامعه را به پيش ببرند طبقه بندي جنسيتي وظايف بي معناست. ايجاد اين نگرش به برابري طلبي اولين قدم براي فرو ريختن ترس مردان از فمينيسم است.
در ضمن نگاه اخلاقگرايانه به برابري نيز بسيار مفيد است. توجه به قاعده طلايي اخلاق يا "هر آنچه براي خود مي پسندي براي ديگران نيز بپسند" در رسيدن به نگاه برابري طلب بسيار موثر است. بر اساس اين قاعده نمي توان مرد يا زن را به صرف جنسيت از حقي محروم كرد يا امتيازي به او داد. اين مرحله اولين و مهمترين مرحله است. آنگاه كه مرد با تمام وجود به اين نتيجه برسد كه برابري لذت بخش تر و آرامش بخش تر از داشتن امتيازات ناعادلانه اي كه باعث مي گردد زنان خود را جنس دوم (درجه دوم) بدانند است و كنار نهادن اين حقوق نا عادلانه چنان ايجاد اعتماد و رضايت (در مرد و زن) مي كند كه با لذت ناشي از مردسالاري قابل مقايسه نيست، مي توان اميدوار بود كه ذات برابري خواهانه فمينيسم را درك كرده است.
مرحله بعد مرحله دانش افزايي است. مردان و زنان بايد با مطالعه به مصاديق بي عدالتي ها، خشونت ها و مرد محوري ها آگاه شوند. بسياري از مردان اگر بدانند رفتارشان مصداق خشونت است از آن رفتار دست مي كشند و بسياري از زنان نيز با آگاهي از مصاديق تضييع حق به جاي پذيرش انديشه منفعل گرايانه "زندگي همين است" براي اصلاح شرايط زندگيشان تلاش مي كنند.

با پيمودن اين مراحل شاهد مردان برابري خواه بيشتري خواهيم بود و مسلما زندگي خصوصي و اجتماعي مان بهبود مي يابد و لذت برابري را هر لحظه خواهيم چشيد.

Monday 25 February 2013

يادداشت-حقوق برابر يعني برابري! همين.

بعضي ها برابري را با امتياز دادن بيجا اشتباه مي گيرند. بعضي دوستان وقتي حرفي از فمينيسم به ميان مي آيد گمان مي كنند كه هدف اين مبارزات آن است كه دنيا براي زنان بهشت باشد و براي مردان جهنم. اول بايد گفت كه فمينيسم هم مثل هر انديشه ديگري قرائت هاي متفاوتي دارد اما غرض من از آن، همان فمينيسم برابري خواهانه است. اين كه چرا نامش "فمينيسم" است را اينگونه مي توان توضيح داد. چون حوزه كار فمينيسم، حقوق زنان است، تمركزش روي حقوق زنان است؛ همانطور كه مثلا حوزه كار يك سازمان يا انديشه، مي تواند حقوق سياهپوستان، مسلمانان، كارگران، زندانيان و… باشد. من طرفدار فمينيسمي هستم كه حقوق بشر را تمام و كمال بپذيرد.
چند سناريوي زير را در نظر بگيريد و ببينيد به عقيده شما كدام يك از اينها از منظر يك فمينيست برابري خواه نياز به اصلاح دارد:
١- زن تحصيل كرده و سالم است اما شغلي ندارد. درآمد يا ذخيره مالي ندارد. ازدواج كرده و با شوهرش زندگي مي كند. براي كارهاي خانه كارگر و خدمتكار مي گيرند.
٢-زن در آمد خانه را تامين مي كند و شوهر حاضر به كار كردن نيست و با اينكه پس انداز خاصي ندارد قصد استراحت دارد. مرد به آشپزي و خانه داري علاقه اي ندارد و ترجيح مي دهد همسرش كسي را براي اين كارها استخدام كند.
٣-مرد بيرون خانه كار مي كند و زن خانه دار است. مرد از هشت صبح تا شش بعد از ظهر كار مي كند و وقتي به خانه بر مي گردد انتظار دارد چاي داغ آماده باشد، خانه مرتب باشد، نهار فردايش آماده شود، شام حاضر باشد، براي فردا لباس تميز داشته باشد و…
٤-زن و مرد هر دو شاغل هستند. و يكي از طرفين (معمولا زن) كارهاي خانه را نيز انجام مي دهد.

همه اين سناريو ها ضد برابري است. البته بايد اضافه كرد كه مادامي كه افراد دخيل در رابطه، هر دو از وضعيتشان راضي باشند، كسي حق دخالت ندارد (آگاهي دادن با دخالت متفاوت است. آگاهي رساني هميشه صورت مي گيرد و بايد بگيرد.) اما اگر در حالت يك، مرد و در حالت دو، زن حس كند كه فشاري را متحمل مي شود كه از توانش خارج است و طرف مقابلش توانايي كاهش اين فشار را دارد ولي اين كار را نمي كند، يك جاي كار مي لنگد. در حالت سوم هم بايد توجه داشت كه تقسيم كار ناعادلانه صورت گرفته است. خانه داري كاري تمام وقت (بيست و چهار ساعت منهاي ساعات خواب) است. وقتي تقسيم كار صورت مي گيرد بايد تساوي حقوق حفظ شود. در حالت چهار هم به وضوح به يكي از طرفين (معمولا زن) ظلم مي شود. از ديد يك فرد برابري خواه همه اين شرايط نيازمند اصلاحند.
هدف از همه مبارزات و آگاهي دادن ها ايجاد شرايطي است كه مرد و زن از زندگيشان راضي بوده و احساس شادي كنند. هرچند هميشه بايد در نظر داشت كه از گذشته دور تا بحال به زنان بسيار ظلم شده و حقوقي كه براي مردان بديهي بوده از زنان دريغ شده است. از اين روست كه تمركز ما، بيشتر بر حقوق زنان است و الا هدف نهايي همان برابري است و بس.

Wednesday 20 February 2013

باز هم پریود، این بار یک ترانه

ترانه "پریود" شاهین نجفی و نامجو را حتما شنیده اید. اگر هم نشنیده اید حتما حد اقل یکی دو بار در وبگردی هایتان به گوشه ای از تبلیغات گسترده اش برخورده اید. شاهین نجفی باز کاری جنجالی کرد، فارغ از اینکه این کار مستحق این جنجال هست یا نه. بعد از انتشار این کار شاهد واکنش زیادی از جانب مردان و زنان ایرانی بودم. گفتم من هم وارد جرگه شوم!
چند نقد دیدم و نظرهایی درباره آن نقدها خواندم. نکته ای که خیلی برایم جالب بود این بود که اکثر کسانی که با "نقد این اثر" مخالف بودند مرد بودند! این مخالفت ها از مخالفت منطقی بود تا فحش و توهین و برچسب زدن! این مساله خودش یک شاهد بر این ادعاست که جنبه جنسیتی این کار برجسته بوده و بررسی فمینیستی آن ارزشمند است. 
 
نکته اول
اول اجازه دهید دو صفت "جنسی" و "جنسیتی" را روشن کنم[1].
وقتی می گوییم یک موضوع جنسی است، ذهن ما به سمت مسائل مربوط به سکس، همبستری و لذت جنسی متمایل است. در حالی که وقتی به یک موضوع صفت جنسیتی می دهیم، آن را چنین تفسیر می کنیم که نگاهی متفاوت به جنسیت ها دارد. حال این نگاه یا به "سکسوالیته" (که معنی بسیار گسترده ای دارد و تنها به مرد و زن اشاره نمی کند) وابسته است یا اینکه با مطرح کردن موضوعی که مربوط به جنس خاصی است (یا بر اساس بیولوژی یا بر اساس یک ایدئولوژی) مباحثی را بیان می کند. بگذارید با مثالی منظورم را روشن کنم. وقتی، به فرض، کسی بگوید "نگاه اسلام جنسیتی است" احتمالا منظورش این است که اسلام جنس مرد و زن، را جدا می کند، همجنسگرا و دگرجنسگرا را جدا می کند، و برای آنها احکام و مجازات ها و حقوق متفاوتی قائل است. اما اگر کسی بگوید "نگاه اسلام جنسی است" احتمالا منظورش این است که احکام و عقاید اسلام بر اساس مسائل جنسی (سکس) شکل گرفته و منظورش برجسته کردن اهمیت سکس و موارد مربوط به آن است[2]. این توضیح را دادم چون در بسیاری از گفتگوها در مورد این آهنگ این دو مساله با هم خلط می شوند.
 
نکته دوم
نقد این آهنگ لزوما به معنی مخالفت با آزادی بیان نیست. طبق اصل آزادی بیان، هر کس حق دارد هر چه می خواهد بگوید. بنا بر این آقایان نجفی و نامجو هر چه دلشان می خواهد می توانند بخوانند و کسی حق محدود کردنشان را ندارد. اما این به معنی تایید کارهای آنها نیست. از طرفی، طبق همان اصل آزادی بیان هر کس حق دارد هر چیزی را نقد کند. این وسط اگر کسی احساس کرد که توهینی شده و جرمی صورت گرفته می تواند اعلام جرم کند که البته این روند نیازمند قانونی قدرتمند، قوه قضاییه مستقل و عادل و جامعه ای بالغ است. در نبود این شرایط و نبودن حد و حدود "حقوقی" برای نمود پیدا کردن این حق برای ما ایرانیان، ما باید تا حد ممکن به حد "اخلاقی" آزادی بیان پایبند باشیم. یعنی خودمان کلاه خودمان را قاضی کنیم. اگر به آزادی بیان معتقدیم حواسمان باشد که توهین نکنیم یا اگر توهینی می کنیم حاضر به شنیدن پاسخ باشیم و به طرف مقابل هم حق آزادی بیان بدهیم. چرا که اگر کسی بخواهد اعلام جرم کند دستش به هیچ جا بند نیست!
 
اصل ماجرا
حرف زدن از پریود هنوز هم در بین ایرانیان (چه داخل و چه خارج) بوی تابو می دهد. شاید کسانی راحت در این زمینه حرف بزنند ولی قاطبه چنین نیستند. نکته اصلی در آهنگ پریود استفاده از نمادهای جنسی و جنسیتی است برای رساندن یک مفهوم. اگر بخواهیم از منظر فمینیستی نگاه کنیم، هر نوع رفتار یا گفتاری که به یک انسان به صرف جنس، جنسیت یا سکسوالیه اش (مثلا همین پریود شدن که مخصوص زنان است) بار ارزشی بدهد با حقوق برابر مرد و زن، فمینیسم و حقوق بشر هماهنگ نیست. مثلا در این آهنگ وقتی نامجو با حالت شاکی می گوید "تو هم که هر وقت ما رو می بینی پریودی" تلویحا می گوید "پریود شدن بد است و تو هم هر وقت ما رو می بینی پریود یا بد اخلاق یا هر صفت بد دیگری هستی!". انگار مخاطبش (معشوقش) خطایی کرده که پریود شده است. انگار اگر پریود نمی شد دیگر مشکلی نبود. این حرف در بستر فرهنگ سنتی-دینی ما که سکس و پریود را ناهماهنگ می داند به معنی این نیز می تواند باشد که "تنها فایده زن سکس است که آن هم وقتی پریود می شود از بین می رود". این حرف به وضوح به پریود شدن که یک امر فوق العاده طبیعی است بار ارزشی منفی می دهد. آن هم باری بسیار سنگین. البته این نگاه فقط درباره پریود شدن نیست بلکه در همه زبان ها و فرهنگ ها مصادیق دیگری هم دارد که بسیار ساده و روزمره به نظر می رسند[3].
تابو شکنی این ترانه موضوع دیگری است. اگر برای پرهیز از تابو قرار باشد که ما حرفمان را هزار بار بپیچانیم و خودسانسوری کنیم، باید تلاش کرد که آن تابو را از بین برد. در مورد سخن گفتن از پریود هم باید صریح بگویم که صد البته باید تابوی سخن گفتن از این مسائل از بین برود. من پیشتر مطلبی به همین مضمون نوشته ام. اما صرف تابو شکنی، اگر حرفی برای گفتن نداشته باشد، امری مقدس نیست؛ بد هم نیست. یک چیزی است مثل بقیه چیزها!
 
باید اضافه کنم که باید به زنان حق داد که بیشتر به این موضوع بپردازند و باید بیشتر به نظرشان اهمیت داد و تا زنی از این ترانه دلخور شد انگ "نفهم" و "سطحی" بودن به او نچسباند؛ کاری که خیلی ها کردند. به آقایانی که خرده می گیرند از زنانی که از این ترانه دلخور شده اند باید گفت که پریود شدن یک تجربه صد در صد زنانه است که زنان آن را بارها و بارها تجربه می کنند. تجربه ای که به واسطه آن هزاران سال است که تحقیر می شوند و ناپاک به حساب می آیند. باید قبول کرد که نظر زنان در این باره اعتبار بیشتری دارد. باید بیشتر به احساس و عقیده زنان در این باره اهمیت داد.
 
در نهایت، من به عنوان یک مرد فمینیست، اگر به جای شاهین نجفی با محسن نامجو بودم سعی می کردم ترانه ای نسرایم و نخوانم که به مردسالاری و مردمحوری و زن ستیزی دامن بزند. ترجیح می دادم که ترانه ای بخوانم که نگاه ناپاک بودن پریود را از بین ببرم و از این طریق تابو شکنی کنم نه اینکه برای تابو شکنی به این قضیه دامن بزنم. اصلا همین نگاه بد بودن پریود بوده که سخن گفتن از آن را اینقدر مشکل کرده است.
 
--------------------------------------------------------------------------
[1]. اگر به نظرتان برداشت من درست نیست لطفا با ارائه منبع اصلاح کنید.
[2]. این یک مثال بود و در مثل مناقشه نیست. مذهبی ها شاکی نشوند لطفا!
[3]. مصداق دیگری از سخنان جنسیتی، بار ارزشی منفی فعل "fuck" است. به گونه ای که تلویحا یکی را "فاعل" و دیگری را "مفعول" می داند و مفعول را تحقیر می کند. توجه کنید که در انگلیسی "fucked" به معنی "broken" است.