Saturday 29 October 2011

انتشار صحنه های فجیع در همه جا. چرا؟

مدتی است که خشونت در اخبار زیاد شده است. شاید هم به موهبت موبایل و اینترنت صحنه های خشن راحت تر در معرض دید قرار می گیرند. گزارش تصویری لحظه به لحظه از اعدام، کشتن مخالفان به دست جنایتکاران سوری، کشتن دختری توسط پدرش، چاقو خوردن یک مرد توسط همسرش، کشتن فجیع قذافی و از این دست.  ه 
من مانده ام که سایت هایی که اساسشان سرگرمی است چه لزومی دارد این صحنه های فجیع را منتشر کنند. اگر قصد از انتشار اطلاع  رسانی است به خبر هم می توان اکتفا کرد. فکر می کنم اثرات  منفی انتشار تصاویر فجیع بدون هیچ تحلیلی خیلی بیشتر از اثرات مثبت آن است. داریم قسی القلب می شویم. به لبخند کودکان پانزده شانزده ساله و جوانان بیست-سی ساله در صحنه به دار زدن یک انسان دقت کنید.  ه 

Wednesday 19 October 2011

اخلاق حیوانی

دیدن این ویدئو که قسمتی از یک برنامه مستند است خالی از لطف نیست، مخصوصا برای کسانی که به منبع اصول اخلاقی علاقه مند هستند. ه

Saturday 15 October 2011

رابطه جنسی و مردسالاری

دختر و پسر ذاتا متفاوتند یا محیط و تربیت این دو جنس را دارای تمایلات متفاوت و گاها متضاد می کند؟ این سوال را می توان از جنبه های روانشناسی و جامعه شناسی و علوم بیولوژیک بررسی کرد. پاسخش هم مهم می شود چرا که تعبیر های زیادی می توان کرد بر اساس پاسخی که به پرسش می دهیم. اما این سوال آنقدر کلی است که گمان نمی کنم پاسخی کوتاه برایش بتوان یافت. می شود سوالمان را ساده تر کنیم یا به عبارتی مصداقی بیان نماییم. مثلا آیا دختران (عموما نه همه) از رنگ صورتی خوششان می آید به این دلیل است که ما به دخترانمان صورتی می پوشانیم سلیقه شان را تربیت می کنیم؟ قضیه شبیه داستان مرغ و تخم مرغ است. موضوع چنان پیچیده است که در نوشته ای کوتاه بتوان به پاسخی قانع کننده برسم. ولی می خواهم به گونه ای دیگر به قضیه نگاه کنم. تقدم پیدایش تخم مرغ و مرغ را می توانیم کنار بگذاریم و بپردازیم به فواید و مضراتشان در شرایط کنونی. همین کار را هم با امیال متفاوت جنس زن و مرد می توان کرد. 

هر کسی امیال، عادات و سلایق خودش را دارد. هر کس، از سوی دیگر، تحت شرایط جامعه ای که در آن زندگی می کند برای خود تصمیماتی می گیرد. عادت ها و سلیقه ها می توانند برای فرد، خوشایند باشند یا خیر. تک تک این عادت ها و سلیقه ها ممکن است ذاتی یا ژنتیکی باشد یا تربیتی و محیطی. بحث اینجاست: آیا این فرد از این میل و سلیقه خود احساس رضایت دارد یا نه؟ منظور من احساس رضایتی نیست که با توجه به شرایط فرهنگی و این چیزها ساخته شود بلکه مقصود رضایتی درونی است. رضایتی که شادی به همراه می آورد. به گمان من احساس رضایت و شادی در مورد عادت یا سلیقه مهم ترست از ذاتی یا محیطی بودن. در واقع بحث بر سر ذاتی یا تربیتی بودن یک عادت زمانی شدت می گیرد (اگر نگوییم مطرح می شود) که زیانی وجود داشته باشد، زیان روحی یا جسمی یا مالی یا هر زیان دیگری. اگر آن سلیقه زیان بار، تربیتی باشد با آن به عنوان مشکلی اجتماعی مبارزه می شود. اما اگر ذاتی باشد راه کار ها و مطالعات خاص خود را می طلبد. 

باز می خواهم بحث را ساده تر کنم. قصد من از نوشتن این مطلب بررسی ارتباط رفتارهای مردسالارانه در روابط شخصی بین دو جنس و میلی خوشایند است که نمی دانم ذاتی است یا تربیتی. به گمان من فرقی هم نمی کند. مهم این است که خوشایند است.
تمرکزم روی یک میل خاص است، میلی که ظاهرا بسیاری از زنان در رابطه جنسی خوشایندشان تجربه می کنند، یا دوست دارند تجربه کنند: حس رها کردن و سپردن تن در حین رابطه جنسی. آماری ندارم که بگویم چقدر از زنان این حس را دوست دارند اما از روی نوشته ها و گفته هایی پراکنده به این نتیجه رسیده ام. 

وقتی کسی دوست دارد چنین رفتار کند تا آن زمان که برایش حس شادی و رضایت عمیق حاصل می شود چه لزومی دارد آن را عوض کند؟ مشکل از آنجا شروع می شود که این احساس رهایی و تسلیم از طرف زن و کنترل کردن از طرف مرد (که ممکن است از رابطه جنسی شروع شود) به جنبه های دیگر روابط دو جنس تعمیم داده می شود. چه کسی گفته که مرد باید همیشه کنترل کند؟ چه کسی گفته مرد مدیر خانه است؟ چه کسی گفته که مرد مسئول در آمد خانه است؟ چه کسی گفته زن خورد خوراک را باید آماده کند و خانه را جای زندگی کند؟ چه کسی گفته که زن باید زیر بار تصمیمات مرد برود؟ و چه و چه... زندگی دو بال دارد که این دو بال با هم پرواز را نتیجه می دهد. مهم ترین چیزی که رابطه را شیرین می کند احساس مسئولیت است با درک شرایط طرف مقابل.

همه حرف این است که باید با خود بی رودربایستی خلوت کرد و فهمید چه می خواهیم و چه نمی خواهیم؛ چه دوست داریم و چه دوست نداریم. می توان هم رابطه جنسی خوبی داشت هم رابطه عاطفی خوب. باید از آنچیزی که در رابطه جنسی لذت بخش می خواهیم آگاه شویم و استفاده کنیم و همچنین بفهمیم که در از جنبه های دیگر رابطه چه انتظاری داریم و از چه لذت می بریم (و طرف مقابل از چه لذت می برد) و آنها را وارد زندگیمان کنیم. حس رضایت خودمان به اندازه حس رضایت طرف مقابل اهمیت دارد. اگر همه این ها را کنار هم گذاشته و فراموش نکنیم که در جهان امروز و در روابط روزانه قرار نیست قانونی وجود داشته باشد بلکه "شادی" است که ما را هدایت می کند برای رفتار هایمان. اینکه شما به عنوان مرد یا زن در رابطه جنسی تان چه می خواهید، قانونی نمی سازد که در جنبه های دیگر زندگی بستر سوءاستفاده یک جنس را فراهم کند.

باید بگویم اگر کسی (مرد یا زن) این حس (یا هر حس دیگری ) را لذتبخش نداند هیچ لزومی ندارد احساس خود را عوض کند. چون گمان نمی کنم بودن یا نبودن این حس با منطق و عقل مغایرتی داشته باشد. می توان لذت برد چه این حس را داشت چه نداشت. مهم این است که حس هر کس (تا زمانی که با منطقش در تناقض نباشد) مهم است، خیلی مهم.